نویسندگان: احمد صدرحاج سید جوادی، کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی

 

تشکیک، در لغت به معنای در شک انداختن و در گمان افکندن است. در اصطلاح اهل منطق و فلسفه «تشکیک» در برابر «تواطی» قرار دارد (= اشتراک، تواطی) و مراد از آن، آن است که یک لفظ یا یک مفهوم کلی به طور نامساوی بر افرادد و مصادیق خود صدق کند، چنانکه فی‌المثل لفظ «نور» یا مفهوم کلی نور بر افراد خود به طور نامساوی حمل می‌گردد و بر آنها به طور نامتساوی صدق می‌کند؛ چرا که نور خورشید، نور ماه، نور چراغ، نور شمع، و نور کرم شب تاب همه نور است، اما پیداست که یکی کاملتر است و دیگری ناقص‌تر، یکی شدیدتر است و دیگری ضعیف‌تر. چنین است لفظ «وجود»، یا مفهوم کلی وجود که از واجب الوجود تا فروترین موجود ممکن را دربر می‌گیرد، اما بدیهی است که موجود است از واجب تا فروترین ممکن دارای مراتب مختلف در نقص و کمالند و درست همانند نور دارای مرتبه‌ای از آن کاملتر و شدیدتر است و مرتبه‌ای از آن ناقص‌تر و ضعیف‌تر که به آن لفظ، یا آن مفهوم کلی که به طور نامتساوی بر مصادیق خود حمل می‌گردند و به طور نامساوی بر آنان صدق می‌کنند لفظ «مشکِّک»، یا «مقولٌ به تشکیک» گویند. شیخ شهاب‌الدین سهروردی کلی کشکِّک را عام متفاوت نامیده است (حکمة الاشراق، مجموعه‌ی مصنفات، 17/2). وجه تسمیه: بدان سبب بدین‌گونه الفاظ یا مفاهیم کلی مشکِّک (= به شک دراندازنده) گفته‌اند و حمل آنها را بر مصادیقشان تشکیک خوانده‌اند و این پرسش را برای وی طرح می‌کنند که آیا به طور مساوی بر افرادشان حمل می‌گردند و به طور یکسان بر آنها صدق می‌کنند یا به طور نامساوی و انسان با تأمل و اندیشه در می‌یابد که حمل و صدق این گونه الفاظ و مفاهیم بر افرادشان نامساوی است.
اقسام تشکیک: با بهره‌گیری از کتب قدما از یک سو و با استفاده از منظومه و شروح مختلف آن، بویژه با بهره‌گیری از مطالب استاد مرحوم میرزا مهدی آشتیانی در تعلیقه‌ی ایشان بر شرح منظومه‌ی حکیم سبزواری از سوی دیگر می‌توان تشکیک را به شرح زیر تقسیم و طبقه‌بندی کرد: تشکیک در مفهوم = تشکیک عامی: و آن چنان است که حقیقتی که مفهوم کلی بر آن صدق می‌کند حقیقتی است واحد که ما به الاتفاق میان افراد خویش است اما ما به الاختلاف میان افراد، عوارض بیرونی است، مثل صدق موجودیت بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، عیسی و موسی که ما به الاشتراک آنها «موجودیت» است و ما به اختلافشان، «زمان» است؛ چرا هر یک در زمان ویژه‌ای می‌زیسته‌اند. به همین سبب گفته‌اند که در «تشکیک عامیب مافیه التقدم و التأخر (= محمد، عیسی، موسی) با ما به التقدم و التأخر (= زمان) متقاومت است. تشکیک عامی را - که به مفهوم باز می‌گردد و حوزه‌ی وجود به مفهوم وجود بازگشت می‌کند - می‌توان به اقسامی چند تقسیم کرد؛ اقسامی که گونه‌های رایج و شناخته شده‌ی تشکیک را نیز دربرگیرد. مقدمتاً بدین نکته باید پرداخت که معمولاً تشکیک را بر بنیاد عوامل و علل گوناگون که عبارت از اوّلیت، اولویت، اشدّیت و ازیدیت است تقسیم و طبقه‌بندی می‌کنند و بدین معنی تصریح می‌کند که این عوامل جلوه‌های گوناگون کمال و نقص‌اند، یعنی که می‌توان عوامل چهارگانه را به عامل کمال و نقص برگرداند. بدین ترتیب دو نظریه، در زمینه‌ی طبقه‌بندی تشکیک ظهور می‌کند. می‌توان یکی از این دو نظریه را وحدت‌گرایی و دیگری را کثرت‌گرایی نامید: 1) نظریه‌ی وحدت‌گرایی: بر طبق این نظریه، بنیاد تشکیک همانا کمال و نقص است و دیگر عوامل به گونه‌ای به کمال و نقص باز می‌گردند. چنانکه حمل وجود بر واجب و ممکن، به تشکیک، به سبب کمال و نقص است، یعنی که وجود به سبب کمالِ واجب، نخست بر او حمل می‌گردد و بر او صدق می‌کند، و سپس بر ممکن که در مقایسه‌ی با واجب، مظهر نقص و کاستی است. نیز بدان سبب، فی‌المثل، «شوری» (= شوربودن) بر «نمک» شایسته‌تر است تا بر آنچه مزه‌ی آن شور است که نمک در شوری از چیزهای شور کامل‌تر است. چنین است حمل سیاهی بر قیر و زغال که در سیاهی نسبت به زغال کمال بیشتری دارد؛ 2) نظریه‌ی کثرت‌گرایی: بر طبق این نظریه - که نظریه‌ای است رایج - تشکیک، معلول علل و عوامل گوناگون است. این عوامل عبارتند از: الف) پیشی و پسی: از این عامل اصطلاحاً به تقّدم و تأخر و به اوّلیت نیز تعبیر می‌شود. بر بنیاد عامل پیشی و پسی، در تشکیک مفهوم کلی نخست بر برخی از افراد و سپس بر برخی دیگر صدق می‌کند. چنانکه مفهوم کلی وجود، نخست بر واجب الوجود صدق می‌کند و سپس بر موجودات ممکن. مراد از این پیشی و پسی، یا تقّدم و تأخر هم پیسی و پسی، یا تقدم و تأخر ذاتی است، نه زمانی: چنانکه وجود، با لذات پیشتر بر واجب الوجود صدق می‌کند و سپس بر ممکن الوجود. صدق مفهوم وجود، نخست بر علت و سپس بر معلول نیز از همین‌گونه است، که تا وجود نخست بر علت صدق نکند بر معلول صدق نمی‌کند و حمل نمی‌شود؛ ب) شایستگی: از تشکیک بر بنیاد شایستگی اصطلاحاً به اولویت تعبیر می‌شود و آن چنان است که برخی از افراد یک مفهوم کلی نسبت به افراد دیگر شایستگی بیشتری دارند که مفهوم کلی بر آنان صدق کند، یعنی که از این بابت در اولویت‌اند، چنانکه واجب الوجود از بابت حمل مفهوم کلی وجود بر او، نسبت به ممکن الوجود شایسته‌تر است و از این بابت در اولویت قرار دارد. چنین است مفهوم کلی «نور» فی المثل نسبت به خورشید و شمع که خورشید نسبت به شمع در نور خوانده شدن شایستگی بیشتری دارد، نیز چنین است «شوری» نسبت به نمک و چیزهای شور؛ ج) شدت و ضعف: عامل شدّت و ضعف - که از آن به اشدیت واضعفیّت نیز تعبیر می‌شود - جنبه‌ی کیفی دارد و بیانگر اختلاف در کیفیت است. و آن چنان است که ظهور یک مفهوم کلی در برخی از مصادیق آن شدیدتر از مصادیق دیگر باشد، یعنی کیفیت بالاتری داشته باشد، چنانکه مفهوم سیاهی در قیر شدیدتر از زغال است و سیاهی قیر نسبت به سیاهی زغال دارای کیفیت بیشتری است. چنین است مفهوم نور که بخری از افرادش نسبت به برخی دیگر از بابت کیفیت شدیدتر است؛ د) بیش و کمی: عوامل بیشی و کمی در تشکیک، گاه به ازیدیت و انقصیت، و گاه به اکثریت و اقلیت نیز تعبیر شده است. این عامل، ناظر به اختلاف، یا بیشی و کمی و کمیّت است، چنانکه مفهوم کلی «مَن» (= واحد وزن) و «ذرع» (= واحد اندازه‌گیری) بر مصادیق خودشان، که عبارت از یک من و یک ذرغ و افزون بر یک من و یک ذرع است به تفاوت و تشکیک صدق می‌کند. جز عواملی که ذکر شد گاه در کتب حکمت و منطق از عواملی چون اقدمیت و آخریت، اکملیت و انقصیّت - که در واقع عوامل مستقلی به شمار نمی‌آید - نیز سخن گفته شده است. در تأیید این معنی که عوامل مذکور، عواملی است مربوط به تشکیک عامی نقل سخن حکیم متأله متأخر میرزا مهدی آشتیانی سودمند است. حکیم، ضمن تصریح بدین معنی که در کتب فلسفی و عرفانی تنها از سه قسم تشکیک (= عامی، خاصی، خاص الخاصی) سخن گفته شده، می‌نویسد: «... تشکیک عامی و مرجع آن به تشکیک در مفهوم وجود و موجود بر حسب اختلافِ صدقِ آن بر مصادیق، و تفاوت حمل آن بر افراد به اولویت و اشدیّت و اضعفیّت و اکملیّت و... می‌باشد» (اساس التوحید، 448).
تشکیک در مصداق = تشکیک خاصی: تشکیک خاصی، برخلاف تشکیک عامی، تشکیک در مصداق و حقیقت است و آن چنان است که مصداق، در اصلِ حقیقت واحد و به حسب مراتب و درجاتِ شدید و ضعیف، متکثر است. در تشکیک خاصی، ما فیه التفاوت، عین ما به التفاوت است، یعنی که در آن کثرت از وحدت بر می‌خیزد، مثل تشکیکِ حقیقت «نور» در اصطلاح حکمای اشراق و تشکیک حقیقت «وجود» در اصطلاح حکمای پهلوی (فهلویون) و حکمای وزه‌ی فلسفه‌ی صدرائی که آنان نیز حقیقت وجود را به نور تشبیه می‌کنند و در تبیین نظریه‌ی خود از تمیل نور (= خورشید) بهره می‌گیرند. چنانکه حکیم سبزواری ضمن دو بیت، در شرح منظومه‌ی حکمت (چاپ سنگی، 22) با استفاده از همین تمثیل نظریه‌ی تشکیک خاصی در حقیقت وجود را باز نموده است. گرچه تشکیک خاصی را بدان صورت که گفته آمد مورد تعریف و تفسیر قرار می‌دهند، به صورتی که با نظریه‌ی حکمای پهلوی، بدان‌سان که در شرح منظومه آمده است، موافقت دارد. اما تأمل در آراء و نظریه‌ها نشان می‌دهد که تعریف‌ها و تفسیرها و طبقه‌بندیها در زمینه‌ی تشکیک، بویژه در زمینه‌ی تشکیک در حقیقت (= مصداق) وجود تا حدّی گوناگون است. در این مقاله، نخست نظریه‌ی صدرالمتألهین و سپس نظریه‌ی حکیم متألّه معاصر میرزا مهدی آشتیانی - که در زمینه‌ی تشکیک و انواع آن نیز تأملاتی خاص ورزیده است - آورده می‌شود. دیدگاه ملاصدرا: حکیم میرزا مهدی آشتیانی ضمن طرح این معنی که صدرالمتألهین مذهب و مشرب حکمای پهلوی را برگزیده و قواعد و اصولی در زمینه‌ی حکومت پهلوی - که با تلاشهای وی به حکمت متعالیه بدل می‌شود - تدوین کرده است، ده اصل و قاعده بر می‌شمارد که یکی از آنها در زمینه‌ی تشکیک و انواع آن است. بر طبق این اصل، صدر المتألهین شش‌گونه تشکیک طرح می‌کند که یکی از آنها تشکیک در مفهوم وجود و گونه‌های دیگر تشکیک در حقیقت (= مصداق) وجود است. وی تشکیک در مفهوم وجود را تشکیک عامی می‌نامد و تشکیک در حقیقت وجود را تشکیک خاصی نام می‌نهد و بدون آنکه تصریح کند تشکیک خاصی را مقسم قرار می‌دهد و آنرا به اقسامی چند تقسیم می‌کند. وجه اشتراک، یا ما به الاشتراک اقسام تشکیک خاصی همانا تشکیک در حقیقت وجود و پذیرش این معناست که مصداق، یا حقیقت وجود، حقیقتی است یگانه، اما ما به الامتیاز اقسام تشکیک خاصی، وضع کثرات (= موجودات مختلف) در برابر حقیقت یگانه‌ی وجود و ارتباط کثرات با این حقیقت یگانه است و همین موجب تقسیم تشکیک خاص به اقسام گوناگون - به شرح زیر - می‌گردد: الف) تشکیک خاصُ الخاصی: بر طبق این‌گونه تشکیک حقیقتِ یگانه‌ی وجود در برابر ظل و عکس و وهم و خیال قرار می‌گیرد. بر این بنیاد کثرات، مراتب و درجات و شئون حقیقت یگانه‌ی وجود به شمار نمی‌آیند؛ بلکه سایه‌ها و فروع حقیقت یگانه‌ی وجود محسوب می‌شوند و در مقایسه‌ی با آن به وهم و خیال و یا به تصویرهایی که در آینه‌هاست می‌مانند. بیت معروفِ:

کُلّ ما فی الکونِ وَهمٌ اَو خَیال *** او عَکوسٌ فی المرایا، اَو ظِلال

بیانگر دیدگاه تشکیک خاص الخاصی است. مفاد بیت بیانگر این معناست که: بی‌گمان هر آنچه در پهنه‌ی هستی است (= کثرات) پندار و گمان و خیالی بیش نیست. به تعبیر دقیق‌تر هر آنچه در پهنه است به پندار و گمان و خیال، یا به عکس‌های درون آینه‌ها، و یا به سایه‌ها می‌ماند، یعنی که کثرات خود به خود حقیقتی ندارند و تابع حقیقت یگانه‌ی وجودند و شئون و حیثیات و اطوار وجود یگانه و درخشش‌های نور وجودِ یگانه و سایه‌های روشنی وجودِ یگانه و تجلیات ذات حقیقت یگانه‌ی وجود به شمار می‌آیند (اسفار اربعه، 47/1)؛ ب) تشکیک اَخَصُّ الخواصی: بر بنیاد این نظریه، حقیقتِ وجود در مقابلِ «ثانیةُ ما یَراهُ الاَحوَالُ» قرار می‌گیرد. بدین معنی که کثرات، نه فقط مراتب و درجات حقیقت یگانه‌ی وجود به شمار نمی‌آیند، که فروع و سایه‌های آن نیز محسوب نمی‌شوند و تنها می‌توان گفت که «نقشِ دومینِ چشم احول»اند، یعنی که چیزی نیستند و اصالتی ندارند، از آنرو که دومین نقش چشم دو بین هیچ نیست؛ ج) تشکیک صفاء اخص الخواصی: بر طبق این نظریه، حقیقت وجود در برابر «طور» یعنی در برابر اطوار و شئون قرار می‌گیرد. بدین معنی که کثرات یا موجودات گوناگون، مراتب و درجات و اطوار و شئون حقیقتِ یگانه‌ی وجود به شمار می‌آیند. این مراتب و اطوار در نقص و کمال و در فقر و غنا متفاوتند، این تفسیر، همان تفسیری است که حکیم سبزواری - چنانکه پیشتر مطرح شد - از نظریه‌ی حکمای پهلوی به دست داده و وجود را حقیقت ذات تشکّک دانسته است. عموم فلاسفه و عرفا این‌گونه تشکیک را تشکیک خاصی می‌نامند؛ د) تشکیک اخص خاص الخواصی: بر بنیاد این نظریه، حقیقت وجود در برابر نسبت، یا نسبتهای وجود قرار می‌گیرد. بدین معنی که بر طبق این نظریه کثرات (= موجودات) نه مراتب و شئون‌اند، نه فروع و سایه‌اند، و نه حتی نقش دومینِ چشم احول، بلکه تنها نسبت‌هایی اعتباری و مجازی‌اند که به وجود حقیقی، یا به حقیقت یگانه‌ی وجود منسوب می‌گردند (اساس التوحید، 444؛ تعلیقه بر شرح منظومه‌ی حکمت سبزواری، 259-261). اکثر این مراتب با مراتب توحید، بدان‌سان که در تعلیقه‌ی خود بر شرح منظومه توضیح داده است مطابقت دارد (درر الفوائد، 87-91). حکیم آشتیانی اولاً، به طرح نظریه‌ی فلاسفه و ارباب کشف و شهود در زمینه‌ی تشکیک می‌پردازد و بیان می‌کند که آنان از سه قسم تشکیک (= عامی، خاصی، خاص الخاصی) سخن گفته‌اند و به اقسام دیگر تشکیک نپرداخته‌اند (اساس التوحید، 447-448)؛ ثانیاً، نظریه‌ی ملاصدرا را در باب تشکیک طرح می‌کند (همان مأخذ، 444)؛ ثالثاً، به منظور طرح نظریه‌ی خاص خود در زمینه‌ی تشکیک، نخست به اقسام توحید - که با بحث تشکیک پیوندی ناگسستنی دارد، اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که ارباب معرفت توحید عامی را به سی و شش قسم و اقسام دیگر را به دوازده قسم تقسیم کرده‌اند... و بهتر آن است که به مذاق ارباب حکمت - که توحید را به فنج قسم عامی، خاصی، خاص الخاصی، اخص الخواصی، و صفاء خاص الخاصی تقسیم کرده‌اند - تشکیک هم به اقسام پنجگانه‌ی مزبوره تقسیم شود (همان مأخذ، 449). آنگاه تشکیک را همانند توحید به پنج قسم تقسیم می‌کند: الف) تشکیک عامی، تشکیک در مفهوم وجود، چنانکه پیشتر توضیح داده شد. ب) تشکیک خاصی، خاص الخاصی، اخص الخواصی و صفاء خاص الخاصی، که جمله - چنانکه گفته شد - تشکیک در حقیقت وجود است و این امر که مصداق وجود حقیقی است، یگانه ما به الاشتراک آنهاست و تفاوت و ما به الامتیاز آنها وضع کثرات در برابر حقیقت یگانه‌ی وجود تعیین می‌کند، بدین شرح: یک) بر طبق تشکیک خاصی کثرات مراتب و شئون حقیقت یگانه‌ی وجودند = تشکیک صفاء اخص الخواصی از دیدگاه ملاصدرا؛ دو) بر طبق تشکیک خاص الخاصی، کثرات فروع و سایه‌های حقیقت یگانه‌ی وجود به شمار می‌آیند = تشکیک خاص الخاصی از دیدگاه ملاصدرا یعنی که هر دو حکیم همداستانند؛ سه) بر طبق تشکیک اخص الخواصی، کثرات نقش دومین چشم احول، یا ثانیةُ ما یَراهُ الاَحوَلُ مِنَ الصور محسوب می‌شوند = تشکیک اخص الخواصی از دیدگاه ملاصدرا. یعنی دو حکیم در این باب همداستانند؛ چهار) بر طبق تشکیک صفاء خلاصه‌ی خاص الخاصی، کثرات، نسبتهای اعتباری و مجازی‌اند که به وجود حقیقی، یا به حقیقت یگانه‌ی وجود منسوب می‌گردند = تشکیک اخص خاص الخواصی از دیدگاه ملاصدرا. بدین ترتیب در نظریه‌ی حکیم آشتیانی تشکیک صفاء اخص الخواصی - که پنجمین گونه‌ی تشکیک خاصی از دیدگاه ملاصدرا است - حذف می‌شود و مفهوم و معنایی را که ملاصدرا از این گونه تشکیک اراده می‌کند در نظریه‌ی آشتیانی از تشکیک خاصی اراده می‌گردد (اساس التوحید، 449-450؛ تعلیقه بر شرح منظومه‌ی حکمت سبزواری، 259-261؛ کاوشهای عقل نظری، 51-52) ـ= توحید) بدیهی است که مباحث مربوط به تشکیک مربوط است به هستی‌شناسی یا علم‌الوجود.
منابع :
جز آنچه ضمن مقاله آمده، اساس الاقتباس، 12، 35؛ حواشی حکیم سبزواری بر امور عامه‌ی اسفار در زمینه‌ی توحید؛ شرح منظومه‌ی منطق، 16-17؛ رهبر خرد، 35؛ ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات، دکتر ملکشاهی، 210-212؛ حکمت الهی، عام و خاص، الهی قمشه‌ای، 9-10.
اصغر دادبه

منبع مقاله :
صدر حاج سید جوادی، احمد - فانی، کامران - خرمشاهی، بهاءالدین؛ (1391)، دائرةالمعارف تشیع 4، تهران: مؤسسه‌ی انتشارات حکمت، اول.